Dienstag, 26. Juni 2007

نی اگر قشنگ نوازی تو بگیر و با دهن زن/ نه نهش به درب مقعد نه بکش بگند سرا را

هودر ای همای زحمت تو چه آفتی وبا* را/ که به ما جفا فکندی همه با وب آشنا را
تو اگر که وبشناسی همه در وب هودر بین/ به هودر شناختم من به خدا قسم گل آرا
به خدا که در دو عالم* اثر از شما نماند/ چوحسین گرفته باشد سر چاه، مسترا(ح) را
مگر ای بساط زحمت تو روی به سوی ظلمت/ به فشار قبر نیارزد همه عالمت گل آرا
* * * * * * *
برو ای حسین پر کین در خانه کسی زن/ نه که از آخوند پرستی گیر ده به سازگارا
نی اگر قشنگ نوازی تو بگیر و با دهن زن/ نه نهش به درب مقعد نه بکش بگند سرا را*
بجز از حسین که آرد پسری بمثل حمزه/ که بنفع ظلم و ظالم دِرَد* پرده حیا را
چو وطن تو دوست داری مکش عربده به عالم/ نه بزن ز نامرادی شیرزن مبارزا را
من اگر بنقد کشیدم تو حسین و آن گل آرا/ نه آخوند طلب کنم من نه پاسپورت آمریکا را
ز نوای مرغ یا حق بشنو چنین که گفتم/ خشم دل بشعر گفتم گل حسین حمزه آرا
********************
وبا را*: وبها، جمع وب
دوعالم*: در اینجا عالم مجازی و حقیقی
سرا را*: کنایه از سرای وب، اینترنت
دِرَد*: بدرد، ازفعل دریدن

Sonntag, 24. Juni 2007

گزارشی از یک کار خیر!!!


همانطور که مستحضر هستید، ما از پیوند میمون دو گل سر سبد اونشب (شب عروسی حسین درخشان و گل آرا حمزه) در شماره قبلی گزارشی تهیه کردیم که نظر بینندگان زیادی را جلب کرد! اما متاسفانه نظر و ردی از خود باقی نگزاردند!
اینبار مطلع شدیم که حسین و گل آرا مثل تمام آدمهای مشهور عالم هنر و سیاست به امور خیریه می پردازند البته بطور مخفیانه! بس که اینها بزرگند!
خب سخن کوتاه کرده و از گل آرا سئوالاتمان را شروع می کنیم:
ما: گل آرای عزیز و گل، باخبر شدیم که شما برای سرپرستی یک کودک بی سرپرست اقداماتی کرده اید. اگر ممکنه برای خوانندگان بفرمائید که این فکر و ایده کی بوده و از کجا شروع کردید!

گل آرا: بعله! بسم الله الرحمن الرحیم! اول ما خیلی ناراحت شدیم که شما از این حرکت خیر با خبر شدید و این کارها اجرش به اینست که مخفی باشند و .....
ما: با عرض معذرت اما شما خودتان به ما زنگ زدید و گفت....
گل آرا: اه نه ما که نه شاید یک کس دیگری یا از دوستدارانمان این.....
ما: خیلی خب مهم نیست، باقی پاسخ را بفرمائید!
گل آرا: بعله خلاصه این ایده و آرزوی مشترک من و حسین بود و قرار شد من در درون خانه و حسین در برون حامی این کودک باشیم!
ما در ابتدا برای آوردن کودک به کشورهای آفریقائی رفتیم اما در کمال تعجب به ما عرض کردند اینجا کودکی نیست که بی سرپرست باشد و همگی را "آنجلینا جولی و براد پیت" غربزده به فرزندی قبول کردند! در کشورهای فقیر آسیائی نیز همین جواب را دریافت کردیم. بلاخره مجبور شدیم یک کودک از کشور ایران را بفرزندی بپذیریم!
ما: چرا مجبور!!؟
گل آرا: آخه بازتاب جهانی و پوشش خبری سرپرستی از کودکهای آفریقا یا لااقل آسیای شرقی خیلی بیشتره!
ما: عجب! خب اسم این کودک خوشبخت چیه و چند سالشه؟

گل آرا: گوز قربان!!!
ما: بله ه ه ه ه ه!!؟
گل آرا: بله بخاطر شبیه بودن این اسم به رفتار و اخلاق من و حسین، اسمش رو "گوز آنلاینه" گذاشتیم و کارای داخلیش با منه بیشتر و حمایت بیرونی با حسین...
ما: زرشک بابااااا!!! ما رو بگو با کی حرف می زنیم!
گل آرا: خیلی هم چشه؟ دلت هم بخاد مرتیکه غربزده ضد انتفاضه، بودجه نجس هلندی خور پلید و و و...
ما: (در حالی که گل آرا داره جای "و و و" ها را پرمی کند!) خب خوانندگان محترم با عرض پوزش از اشکالی که در پخش بوجود آمد، توجه شما را به خداحافظی جلب می کنیم!

Donnerstag, 21. Juni 2007

گزارشی از یک پیوند میمون

کله نوشت: عکس تزئینی است

حسین درخشان سبزه بود، به گل آراسته شد!



گزارش اختصاصی از مراسم عروسی حسین با گل آرا.

تا بحال در دنیای خبر و روزنامه نویسی شاهد ازدواج هنرمندان مشهور، بازیگران سینما یا خوانندگان موسیقی بوده ایم، اما اینبار گزارشی از مراسم ازدواج دو وبلاگ نویس یکی نسبتا مشهور و دیگری در حال تلاش در راه اشتهار را برای شما خوانندگان محترم تهیه کردیم که می خوانید.
حسین درخشان یا حودر یا هودر از نخستین وبلاگ نویسهائی است که بزبان فارسی منتشر می شود و همانطور که خود آرزو داشت قلمرو وبفارسی از صد به ناگاه به هزاران بلاگ رسید! متاسفانه با تعیین خط و مشی غلط و آدرسهای اشتباه، امپراطوری حسین بجای بسط و گسترش رو به اضمحلال آورد.
گل حمزه هم یکی از وبلاگ نویسان خوش ذوق با ارائه وبلاگی نوین به تفسیر سیاسی روز (اشتباه نشود با گوز!) و شب ایران پرداخته و همانطور که خوانندگان مطالبش شاهد هستند، مستقیم و غیر مستقیم راه حسین را پی می گیرد!
در زیر مصاحبه ای را با این دو جوان رعنا ترتیب داده ایم که می خوانید:
حسین و گل آرا جان! در ابتدا از طرف نشریه و هیئت تحریره پیوند میمونتان را تبریک گفته و امیدواریم پای هم پیر شوید نه اینکه از
هم سیر شوید!
حسین: خواهش می کنم که مرسی از اینکه زحمت می کشید و عروسی ما را منعکس می نویسید و امیدوارم که چشم حسودها و اونائی که نمی تونن ببینن کور بشه!
گل آرا: آآآآآمممین
ما: خب گل آرای گل! در ابتدا خودت را معرفی کن و بگو تحصیلات آکادمیک تو در چه حد است.
گل آرا: منم به نوبه خود گل آرا حمزه هستم که از این ببعد به گل آرا درخشان تغییر نام می دهم! در ضمن حسین تو خونه بمن می گه گلی (حسین می خندد) !
تحصیلات آکادمی من هم زیر نظر استاد دکتر حسن عباسی استاد درس استراتژی و مداخله در امور فلثفتین و دهن کجی به آمریکا درس خواندم!
ما: فکر نمی کنی فلثتین غلط است و فلسطین درست؟
گل آرا: خب شما درستش را بنویسید!
ما: البته! خب این رشته را در چه دانشگاهی .....
گل آرا: دانشگاه شهید ابولفظل العباس (ص)
ما: علاقه شما با حسین از چه وقتی آغاز شد و اصلا چطور با هم آشنا شدید؟
گل آرا: روزی در دانشگاه وقت آزاد داشتیم و به کافی نت دانشگاه رفته بودم که در آنجا دکتر عباسی را دیدم پای رایانه نشسته و از جائی روی مانیتور تند و تند یادداشت بر می دارد! منم که از بچگی علاقه شدیدی به کنجکاوی داشتم آهسته به جائی رفتم تا ببینم استاد کجای اونترنت (ما: اینترنت! گل آرا: نه چون اون از من دور بود با توجه به ضمیر اشاره "این" می شه "اون") را داره سیر می کنه!؟ آنجا دیدم که صفحه حسین است واستاد داشت از مطالب او یادداشت برمی داشت!
حسین در اینجا وسط حرف پرید وبا غرور و افتخار گفت: البته سایت من در ایران فیلتر است اما از کافی نت گلی اینا اینترنت آزاد دارند!

گل آرا: بله خلاصه من آدرس حسین را برداشتم و پای رایانه ای رفته و مطالبش را خواندم! مطالب توپی بود و همش دانشجویان و فعالان زن را مسخره می کرد و نکاتی را که حتی از دید بازجویان مخفی مانده بود را به آنها گوشزد می کرد! البته منم از اونا یادداشت برداشتم و با تعجب دیدم استاد عباسی در کلاس عین مطالب حسین را درس داد بدون ذکر منبع! از آن وقت نسبت به حسین ارادت خاصی پیدا کردم و بعد که عکسهاش رو در فلیکردیدم عاشقش هم شدم. بعد از اتمام درسم به کانادا رفتم تا از نزدیک ببینمش! اما در اونوقت حسین دائم در حال سفر به اینور و آنور بود و خونه و آدرسی هم نداشت منهم که زیرهر پل و کوچه خلوتی شبها می رفتم می گفتند حسین دیشب آنجا بوده و چون تابلو شده، امشب نمیاد!

ما: بلاخره چطور حسین را پیدا کردید؟

گل آرا: من که دارم می گم! چرا وسط حرفم پریدی غربزده مفلوک!؟
ما با تعجب: کجای حرف من نشان و سمبل غربزدگی دیدی که این وصله را چسباندی؟
گل آرا با کمی خجالت: ببخشید من هنوز عادتهای ایرانم رو با خود دارم و هروقت عصبی می شم یا کم می آرم به طرفم می گم غربزده!
حسین با خنده ای ملیح اضافه می کند: آره ... بمنم چن بار موقع دعوا گفته!
ما رو به گل آرا: خب می گفتی!
گل آرا: بلاخره با ناامیدی فکری بسرم زد و وبلاگی راه انداختم و در آن هرچه حسین می گفت را تائید می کردم، در قسمت نظراتش برخلاف آدمهای بی سلیقه و غربزده ای که حسین را ناسزا داده یا مسخره می کردند، من تعریفش می کردم و انقدر به این کار ادامه دادم تا حسین به من آی دی یاهویش را ایمیل زد و قرار ملاقات گذاشت!
ما: شما که در چند جا نوشته بودی که تمام افکار حسین را قبول نداری اما ...
گل آرا: خب اینم نوعی لوس شدن و ردگم کنی بود دیگه! (با حسین می خندند!)


ما: خب حسین تو چه مشترکاتی را در زوجت دیدی که باعث ازدواجتان شد؟
حسین: مشترکات که زیاد داریم! یکیش بر می گرده به هم جنس بودنمان و بعد اینکه هردومان یک نخ موی رهبر و فیدل را به کل اپوزیسیون خارج و داخل و داور نبوی و... نمی دهیم. در ضمن نظرات فلسفی سیاسی و پست کلنیالیمان یک جور و مدل است و این اشتراکها باعث انتخاب پارتنرم شد!ما: به عنوان آخرین سئوال دوست داشتید چه کسانی در این جشن شرکت داشتند؟
حسین: امیدوارم روزی برسد که ازدواج دو نفر که همدیگر را دوست دارند فارغ از جنسیت و سکسشان به رسمیت شناخته شود تا مثل حالا مورد غضب فامیل و آشنایان دور و نزدیک واقع نشویم و دوست داشتم علاوه بر اینکه آنها را اینجا ببینم، رهبری هم خطبه عقدم را مثل دفعه قبلی می خواند!

ما: در هر حال دوباره این پیوند میمون را به شما و دوستدارانتان تبریک می گوئیم و بابت وقتی که دادید تشکر می کنیم.
حسین و گل آرا با هم: Thank you



عکس 1: گل آرا قبل از رفتن به آرایشگاه و عکس دو: عروس بعد از آرایش
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes